تقریباً ۴۰ روز از آخرین پستم توی وبلاگ میگذره و حس خوبی به این موضوع ندارم!
خب دلیل عمدهاش تکالیف دانشگاهه. این یک ماه اخیر با یه حساب سرانگشتی، به طور متوسط هر دو روز یک ددلاین تمرین یا پروژه یا میانترم داشتم و همین روند توی خرداد هم ادامه داره و جا داره بگم آموزش مجازی و تکلیف مجازی و امتحان مجازی خَر است!
دلیل دیگهی ننوشتم اینه که جدیداً خیلی کمالگرا شدم. پستها رو چندین بار قبل از انتشار میخونم و ویرایش میکنم و یا به این نتیجه میرسم که به اندازه کافی خوب نیستند و کلاً بیخیالشون میشم! حس میکنم از هدف اولیهام برای وبلاگنویسی دور شدم و بیشتر از اینکه از خودم و برای خودم بنویسم، به فکر مفید بودن مطالبم برای خوانندهها هستم. در واقع خجالت میکشم ازشون (ازتون) که اینجا درباره دغدغهها و اتفاقات روزمرهام بنویسم و وقتشون (وقتتون) رو تلف کنم. آخه دونستن ماجراهای کلاس حل تمرین فیزیک یا جمعکردن ایمیل برای اعتراض به امتحان مدار یا دعوای جعفر و میکائیل توی گروه دانشکده برای کی میتونه جذاب باشه؟!
اینجوری شد که یه مدت رفتم سراغ کانال تلگرام و توییتر ولی خب به این نتیجه رسیدم که هیچجا وبلاگ خود آدم نمیشه :) دیروز اتفاقی چالش سیروزهٔ نوشتن رو دیدم، که انگار شروعش از کانال تگرام آیدین حبیبی بوده. به نظرم فرصت خوبی اومد برای اینکه برگردم به وبلاگ و درباره این موضوعات بنویسم. سعی میکنم هر روز مطالب رو سر ساعت مشخصی بنویسم، مثلاً ساعت ۸ صبح. اینجوری مجبور میشم به برنامه خواب و بیداریم هم نظم بدم و این شهبودن بیرون بیام.
خب، بریم که داشته باشیمش!
عکس: زندگی بر مدار ددلاین
پ.ن۱: فردا امتحان ریاضیدو دارم از فصل انتگرال، و هنوز حتی یک کلمه هم نخوندم براش. دعا کنید که به خیر بگذره!
پ.ن۲: چرا باید دیشب تا ساعت پنجونیم سودوکو بازی میکردم که حالا خوابم بیاد؟ چراااااا؟